10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

این پایگاه ، منبع بیش از 10/000 داستان کوتاه ، زیبا و آموزنده ( و البته منبع دار ) است . روزانه چند داستان از آن در این پایگاه قرار می گیرد داستانها از بیش از 30 کتاب ،در اختیار شما قرار می گیرد .داستانها به گونه ای انتخاب شده که برای انتشار در شبکه های اجتماعی منجمله تلگرام قابل استفاده باشد . ( مناسب سازی شده است ) .

داستان ها را می توانید با عضویت در کانال تلگرامی ما نیز دریافت نمایید . آدرس کانال تلگرامی " داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده :
https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvxlVOPjwWbyg

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

داستان درباره صبر

داستان پندآموز

اعراب نسبت به برادران خود چگونه اند

سخن قابل تامل ناپلءون درباره قرآن

داستان عبرت آموز درباره بدهکاری

داستان آموزنده درباره مهلت دادن به بدهکار

داستان آموزنده درباره ادای دین برادر مسلمان

داستان آموزنده درباره قضاوت غلط

داستان درباره سید بحر العلوم

داستان درباره فقر و بازنشستگی

داستان آموزنده درباره فحاشی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزاگویی

داستان پندآموز درباره بدزبانی

داستان عبرت آموز درباره فحاشی

داستان درباره بددهنی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزا و فحاشی

داستان عبرت آموز درباره غیبت و سخن چینی

داستان آموزنده درباره غیبت

داستان عبرت آموز درباره غیبت

قهرمان کیست

داستان درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره غرور و تکبر

داستان پندآموز درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره لقمه حرام

ارزش یک ساعت تفکر عبرت آموز از هفتاد سال عبادت بیشتر است

داستان آموزنده درباره غذا و زهد

داستان آموزنده و عبرت آموز درباره عمل

داستان درباره عمل کردن

داستان آموزنده و زیبا درباره کار و عمل

داستان زیبا درباره عمل

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۱۵ بهمن ۹۴، ۱۸:۰۹ - مهدی ابوفاطمه
    لایک

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان کوتاه و آموزنده برای تلگرام» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

ﺁﻝ ﻳﺎﺳﺮ 


ﺩﺭ ﺁﻏﺎﺯ ﺍﺳﻠﺎﻡ، ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻯ ﻛﻮﭼﻚ ﻭ ﻣﺴﺘﻀﻌﻒ ﺍﺯ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻔﺮ ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻣﻰ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﮔﺮﻭﻳﺪﻧﺪ. 


ﻭ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﻋﺠﻴﺒﻰ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺷﻜﻨﺠﻪ ﻫﺎﻯ ﺑﻴﺮﺣﻤﺎﻧﻪ ﻣﺸﺮﻛﺎﻥ، ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ.


 ﺍﻳﻦ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻔﺮ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺍﺯ: (ﻳﺎﺳﺮ ﻭ ﺳﻤﻴﻪ (ﺷﻮﻫﺮ ﻭ ﺯﻥ ) ﻭ ﺩﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻋﻤﺎﺭ ﻭ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ.

 )


 ﻳﺎﺳﺮ ﺯﻳﺮ ﺭﮔﺒﺎﺭ ﺷﻠﺎﻕ ﺩﺷﻤﻦ، ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺧﺎﺭﺝ ﻧﺸﺪ ﺗﺎ ﺟﺎﻥ ﺳﭙﺮﺩ. 


ﻫﻤﺴﺮﺵ (ﺳﻤﻴﻪ ) ﺑﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﭘﻴﺮﺯﻥ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺣﺪﻯ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻋﺠﻮﺯﻩ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﺎ ﻓﺮﻳﺎﺩﻫﺎﻯ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺷﻜﻨﺠﻪ ﺩﺷﻤﻨﺎﻥ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﻧﻤﻮﺩ. 


ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﺍﺑﻮﺟﻬﻞ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﺿﺮﺑﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻴﻪ ﺷﻜﻢ ﺍﻭ ﺯﺩ ﻭ ﺍﻭ ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺭﺳﻴﺪ. 


ﺍﺑﻮﺟﻬﻞ ﻋﻠﺎﻭﻩ ﺑﺮ ﺁﺯﺍﺭ ﺑﺪﻧﻰ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺭ ﺭﻭﺣﻰ ﻧﻴﺰ ﻣﻰ ﺩﺍﺩ، ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻛﻪ ﭘﻴﺮﺯﻥ ﻗﺪ ﺧﻤﻴﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻣﻰ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﺪﺍ ﺑﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﻧﻴﺎﻭﺭﺩﻩ ﺍﻯ، ﺑﻠﻜﻪ ﺷﻴﻔﺘﻪ ﺟﻤﺎﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﻋﺎﺷﻖ ﺭﻧﮓ ﺍﻭ ﺷﺪﻩ ﺍﻯ.


 ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ (ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ) ﻧﻴﺰ ﺗﺤﺖ ﺷﻜﻨﺠﻪ ﺷﺪﻳﺪ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ، ﻭﻟﻰ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﻣﺎﻧﺪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺩﻳﮕﺮﺵ ﻋﻤﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻴﺎﺑﺎﻥ ﺳﻮﺯﺍﻥ ﻣﻰ ﺑﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺗﺎﺑﺶ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﻋﺮﻳﺎﻥ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﻭ ﺯﺭﻩ ﺁﻫﻨﻴﻦ ﺑﺮ ﺗﻦ ﻧﻴﻢ ﺳﻮﺧﺘﻪ ﺍﺵ ﻣﻰ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺭﻭﻯ ﺭﻳﮕﻬﺎﻯ ﺳﻮﺯﺍﻥ ﺑﻴﺎﺑﺎﻥ ﻣﻜﻪ، ﻛﻪ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﭘﺎﺭﻩ ﻫﺎﻯ ﺁﻫﻦ ﮔﺪﺍﺧﺘﻪ ﻛﻮﺭﻩ ﺁﻫﻨﮕﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺑﺎﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺣﻠﻘﻪ ﻫﺎﻯ ﺯﺭﻩ ﺩﺭ ﺑﺪﻧﺶ ﻓﺮﻭ ﻣﻰ ﺭﻓﺖ 

ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﻰ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺑﻪ ﻣﺤﻤﺪ (ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ) ﻛﺎﻓﺮ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺩﻭ ﺑﺖ ﻟﺎﺕ ﻭ ﻋﺰﻯ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﺘﺶ کند ﻭ ﺍﻭ ﺗﺴﻠﻴﻢ ﺷﻜﻨﺠﻪ ﮔﺮﺍﻥ ﻧﻤﻰ ﺷﺪ.


 ﺁﺛﺎﺭ ﭘﺎﺭﻩ ﻫﺎﻯ ﺁﺗﺶ ﺁﻥ ﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﺪﻥ ﻋﻤﺎﺭ ﺍﺛﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﺩﻳﺪ، ﻛﻪ ﮔﻮﺋﻰ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯ ﺑﺮﺹ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﺁﺛﺎﺭ ﭘﻮﺳﺘﻰ ﺍﻳﻦ ﺑﻴﻤﺎﺭﻯ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﻭ ﺑﺎﺯﻭﺍﻥ ﻭ ﺑﺪﻥ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ... 


کتاب یکصد موضوع پانصد داستان ، بخش استقامت

تالیف علی اکبر صداقت


 داستانهای بیشتر : 

 http://goo.gl/dVE8FN 


 

 کانال " داستانهای کوتاه و زیبا آموزنده " :

 https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvxlVOPjwWbyg