10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

این پایگاه ، منبع بیش از 10/000 داستان کوتاه ، زیبا و آموزنده ( و البته منبع دار ) است . روزانه چند داستان از آن در این پایگاه قرار می گیرد داستانها از بیش از 30 کتاب ،در اختیار شما قرار می گیرد .داستانها به گونه ای انتخاب شده که برای انتشار در شبکه های اجتماعی منجمله تلگرام قابل استفاده باشد . ( مناسب سازی شده است ) .

داستان ها را می توانید با عضویت در کانال تلگرامی ما نیز دریافت نمایید . آدرس کانال تلگرامی " داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده :
https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvxlVOPjwWbyg

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

داستان درباره صبر

داستان پندآموز

اعراب نسبت به برادران خود چگونه اند

سخن قابل تامل ناپلءون درباره قرآن

داستان عبرت آموز درباره بدهکاری

داستان آموزنده درباره مهلت دادن به بدهکار

داستان آموزنده درباره ادای دین برادر مسلمان

داستان آموزنده درباره قضاوت غلط

داستان درباره سید بحر العلوم

داستان درباره فقر و بازنشستگی

داستان آموزنده درباره فحاشی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزاگویی

داستان پندآموز درباره بدزبانی

داستان عبرت آموز درباره فحاشی

داستان درباره بددهنی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزا و فحاشی

داستان عبرت آموز درباره غیبت و سخن چینی

داستان آموزنده درباره غیبت

داستان عبرت آموز درباره غیبت

قهرمان کیست

داستان درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره غرور و تکبر

داستان پندآموز درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره لقمه حرام

ارزش یک ساعت تفکر عبرت آموز از هفتاد سال عبادت بیشتر است

داستان آموزنده درباره غذا و زهد

داستان آموزنده و عبرت آموز درباره عمل

داستان درباره عمل کردن

داستان آموزنده و زیبا درباره کار و عمل

داستان زیبا درباره عمل

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۱۵ بهمن ۹۴، ۱۸:۰۹ - مهدی ابوفاطمه
    لایک
  • ۰
  • ۰

ﻫﺰﺍﺭ ﺗﺎﺯﻳﺎﻧﻪ 


ﺑﺮﺍﻯ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﺍﻟﺮﺷﻴﺪ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﻯ ﻓﺎﺧﺮ ﻭ ﮔﺮﺍﻥ ﻗﻴﻤﺘﻰ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﻳﻘﻄﻴﻦ ﻭﺯﻳﺮ ( ﺷﻴﻌﻪ ) ﺧﻮﺩ ﺑﺨﺸﻴﺪ. ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺁﻥ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ، ﺩﺭﺍﻋﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺧﺰ ﻭ ﻃﻠﺎ ﺑﺎﻓﺖ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻟﺒﺎﺱ ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﺎﻥ ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺩﺍﺷﺖ.


 ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﻳﻘﻄﻴﻦ ﺁﻥ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻣﺎﻡ ﻛﺎﻇﻢ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ. ولی ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ، ﺩﺭﺍﻋﻪ ﺭﺍ ﺗﻮﺳﻂ ﺷﺨﺺ ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺑﺮﺍﻯ خود ﻭﺯﻳﺮ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻧﺪ. 


ﺍﻭ ﺷﻚ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻋﻠﺖ ﭼﻴﺴﺖ؟ ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻯ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ ﺁﻧﺮﺍ ﻧﮕﻬﺪﺍﺭ ﻭ ﺍﺯ ﻣﻨﺰﻝ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﻜﻦ ﻛﻪ ..ﺍﺣﺘﻴﺎﺝ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ.


 ﭘﺲ ﺍﺯ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﺑﺮ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻏﻠﺎﻣﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺧﺸﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺪﻣﺖ ﻋﺰﻝ ﻛﺮﺩ.


 ﻫﻤﺎﻥ ﻏﻠﺎﻡ ﭘﻴﺶ ﻫﺎﺭﻭﻥ ﺍﻟﺮﺷﻴﺪ ﺳﺨﻦ ﭼﻴﻨﻰ ﻧﻤﻮﺩ ﻛﻪ ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﻳﻘﻄﻴﻦ ﻗﺎﺋﻞ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻣﻮﺳﻰ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﻤﺲ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻫﺮ ﺳﺎﻝ ﺑﺮﺍﻯ ﺍﻭ ﻣﻰ ﻓﺮﺳﺘﺪ ﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﺩﺭﺍﻋﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺨﺸﻴﺪﻳﺪ، ﺑﺮﺍﻯ ﻣﻮﺳﻰ ﺑﻦ ﺟﻌﻔﺮ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﻓﻠﺎﻥ ﺭﻭﺯ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ! 


ﻫﺎﺭﻭﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺧﺸﻤﮕﻴﻦ ﺷﺪﻩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﻳﺪ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﺯ ﺭﺍﻛﺸﻒ ﻛﻨﻢ.


 ﻫﻤﺎﻥ ﺩﻡ ﺩﺭ ﭘﻰ ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﻳﻘﻄﻴﻦ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ؛ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ﮔﻔﺖ: ﭼﻪ ﻛﺮﺩﻯ ﺁﻥ ﺩﺭﺍﻋﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﺍﺩﻡ؟ 


ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻧﺮﺍ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺍﻯ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ‌ﺍﻡ ﻭ ﻫﺮ ﺻﺒﺢ ﻭ ﺷﺎﻡ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ ...


 ﻫﺎﺭﻭﻥ ﮔﻔﺖ: ﻫﻢ ﺍﻛﻨﻮﻥ ﺁﻧﺮﺍﺑﻴﺎﻭﺭ.


 ﻋﻠﻰ ﺑﻦ ﻳﻘﻄﻴﻦ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻡ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭﺍﻋﻪ ﺩﺭ ﻓﻠﺎﻥ ﺍﻃﺎﻕ ﺩﺍﺧﻞ ﻓﻠﺎﻥ ﺻﻨﺪﻭﻕ ﻭ ﺩﺭ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﺍﻯ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﻭ ﺯﻭﺩ ﺑﻴﺎﻭﺭ. 


ﻏﻠﺎﻡ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺁﻧﺮﺍ ﺁﻭﺭﺩ. ﻫﺎﺭﻭﻥ ﺩﻳﺪ ﺩﺭﺍﻋﻪ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻋﻄﺮ ﺁﻟﻮﺩ ﺍﺳﺖ. 


ﺧﺸﻤﺶ ﻓﺮﻭ ﻧﺸﺴﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺧﻮﺩ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻥ، ﺩﻳﮕﺮ ﺳﺨﻦ ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺗﻮ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻢ ؛ ﻭ ﺟﺎﻳﺰﻩ ﺯﻳﺎﺩﻯ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺨﺸﻴﺪ. 


ﻫﺎﺭﻭﻥ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺗﺎ ﻏﻠﺎﻣﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺳﺨﻦ ﭼﻴﻨﻰ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻫﺰﺍﺭ ﺗﺎﺯﻳﺎﻧﻪ ﺑﺰﻧﻨﺪ . 


ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﭘﺎﻧﺼﺪ ﺗﺎﺯﻳﺎﻧﻪ ﻧﺰﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﻣﺮﺩ .


کتاب یکصد موضوع پانصد داستان ، بخش غیبت


 http://10000dastan.blog.ir 

 کانال " داستانهای زیبا ، کوتاه و آموزنده " :

 

 https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavshegzyg_DFDA

  • ۹۴/۱۱/۲۱

نظرات (۱)

  • مهدی ابوفاطمه
  • لایک
    موفق باشید
    پاسخ:
    خیلی ممنون 

    و همچنین

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی