10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

این پایگاه ، منبع بیش از 10/000 داستان کوتاه ، زیبا و آموزنده ( و البته منبع دار ) است . روزانه چند داستان از آن در این پایگاه قرار می گیرد داستانها از بیش از 30 کتاب ،در اختیار شما قرار می گیرد .داستانها به گونه ای انتخاب شده که برای انتشار در شبکه های اجتماعی منجمله تلگرام قابل استفاده باشد . ( مناسب سازی شده است ) .

داستان ها را می توانید با عضویت در کانال تلگرامی ما نیز دریافت نمایید . آدرس کانال تلگرامی " داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده :
https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvxlVOPjwWbyg

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

داستان درباره صبر

داستان پندآموز

اعراب نسبت به برادران خود چگونه اند

سخن قابل تامل ناپلءون درباره قرآن

داستان عبرت آموز درباره بدهکاری

داستان آموزنده درباره مهلت دادن به بدهکار

داستان آموزنده درباره ادای دین برادر مسلمان

داستان آموزنده درباره قضاوت غلط

داستان درباره سید بحر العلوم

داستان درباره فقر و بازنشستگی

داستان آموزنده درباره فحاشی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزاگویی

داستان پندآموز درباره بدزبانی

داستان عبرت آموز درباره فحاشی

داستان درباره بددهنی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزا و فحاشی

داستان عبرت آموز درباره غیبت و سخن چینی

داستان آموزنده درباره غیبت

داستان عبرت آموز درباره غیبت

قهرمان کیست

داستان درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره غرور و تکبر

داستان پندآموز درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره لقمه حرام

ارزش یک ساعت تفکر عبرت آموز از هفتاد سال عبادت بیشتر است

داستان آموزنده درباره غذا و زهد

داستان آموزنده و عبرت آموز درباره عمل

داستان درباره عمل کردن

داستان آموزنده و زیبا درباره کار و عمل

داستان زیبا درباره عمل

بایگانی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۵ بهمن ۹۴، ۱۸:۰۹ - مهدی ابوفاطمه
    لایک

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان آموزنده درباره دروغ» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

ﮔﺮﺳﻨﮕﻰ ﻭ ﺩﺭﻭﻍ 


ﺍﺳﻤﺎﺀ ﺑﻨﺖ ﻋﻤﻴﺲ ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﻭ ﺗﻌﺪﺍﺩﻯ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺷﺐ ﻋﺮﻭﺳﻰ ﻋﺎﻳﺸﻪ ﺑﺎ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ، ﻧﺰﺩ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻳﻢ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻳﻢ.


 ﻭﻗﺘﻰ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻣﻰ ﺭﻓﺘﻴﻢ ﻏﺬﺍﻳﻰ ﺟﺰ ﻳﻚ ﻇﺮﻑ ﺷﻴﺮ ﺁﻧﺠﺎ ﻧﻴﺎﻓﺘﻴﻢ.


 ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻘﺪﺍﺭﻯ ﺍﺯ ﺷﻴﺮ ﺭﺍ ﻧﻮﺷﻴﺪﻧﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﺎﻳﺸﻪ ﺩﺍﺩﻧﺪ. ﻋﺎﻳﺸﻪ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﮕﺮﻓﺖ.


 ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻢ: ﺩﺳﺖ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻛﻮﺗﺎﻩ ﻣﻜﻦ ﻭ ﻇﺮﻑ ﺷﻴﺮ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮ ﻭ ﺑﻨﻮﺵ ؛ ﻋﺎﻳﺸﻪ ﺑﺎ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﺁﻥ ﻇﺮﻑ ﺷﻴﺮ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﻧﻮﺷﻴﺪ.


 ﺳﭙﺲ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻇﺮﻑ ﺷﻴﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻧﺖ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺑﻨﻮﺷﻨﺪ.


 ﺯﻧﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻣﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﻛﻪ ﻣﺎ ﻣﻴﻞ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ.


 ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﻴﻦ ﮔﺮﺳﻨﮕﻰ ﻭ ﺩﺭﻭﻍ ﺟﻤﻊ ﻧﻜﻨﻴﺪ (ﻳﻌﻨﻰ ﭼﺮﺍ ﻫﻢ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻰ ﮔﻮﺋﻴﺪ ﻭ ﻫﻢ ﮔﺮﺳﻨﮕﻰ ﺭﺍ ﺗﺤﻤﻞ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﺪ ؟)


ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﻯ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺁﻳﺎ ﻣﺎ ﭼﻴﺰﻯ ﺭﺍ ﻣﻴﻞ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﻭ ﺑﮕﻮﺋﻴﻢ ﻣﻴﻞ ﻧﺪﺍﺭﻳﻢ ﺩﺭﻭﻍ ﮔﻔﺘﻪ ﺍﻳﻢ؟ 


ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺩﺭﻭﻍ ﺍﮔﺮ ﭼﻪ ﻛﻮﭼﻚ ﻫﻢ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ .


کتاب یکصد موضوع پانصد داستان ، بخش دروغ


 http://10000dastan.blog.ir 

 کانال " داستانهای زیبا ، کوتاه و آموزنده " :

 https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvBN4-DcNFfFA