10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

این پایگاه ، منبع بیش از 10/000 داستان کوتاه ، زیبا و آموزنده ( و البته منبع دار ) است . روزانه چند داستان از آن در این پایگاه قرار می گیرد داستانها از بیش از 30 کتاب ،در اختیار شما قرار می گیرد .داستانها به گونه ای انتخاب شده که برای انتشار در شبکه های اجتماعی منجمله تلگرام قابل استفاده باشد . ( مناسب سازی شده است ) .

داستان ها را می توانید با عضویت در کانال تلگرامی ما نیز دریافت نمایید . آدرس کانال تلگرامی " داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده :
https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvxlVOPjwWbyg

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

داستان درباره صبر

داستان پندآموز

اعراب نسبت به برادران خود چگونه اند

سخن قابل تامل ناپلءون درباره قرآن

داستان عبرت آموز درباره بدهکاری

داستان آموزنده درباره مهلت دادن به بدهکار

داستان آموزنده درباره ادای دین برادر مسلمان

داستان آموزنده درباره قضاوت غلط

داستان درباره سید بحر العلوم

داستان درباره فقر و بازنشستگی

داستان آموزنده درباره فحاشی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزاگویی

داستان پندآموز درباره بدزبانی

داستان عبرت آموز درباره فحاشی

داستان درباره بددهنی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزا و فحاشی

داستان عبرت آموز درباره غیبت و سخن چینی

داستان آموزنده درباره غیبت

داستان عبرت آموز درباره غیبت

قهرمان کیست

داستان درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره غرور و تکبر

داستان پندآموز درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره لقمه حرام

ارزش یک ساعت تفکر عبرت آموز از هفتاد سال عبادت بیشتر است

داستان آموزنده درباره غذا و زهد

داستان آموزنده و عبرت آموز درباره عمل

داستان درباره عمل کردن

داستان آموزنده و زیبا درباره کار و عمل

داستان زیبا درباره عمل

بایگانی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۵ بهمن ۹۴، ۱۸:۰۹ - مهدی ابوفاطمه
    لایک

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «داستان عبرت آموز درباره زناکاری» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

ﭘﻨﺞ ﺯﻧﺎﻛﺎﺭ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺣﻜﻢ


 ﭘﻨﺞ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﻋﻤﺮ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺯﻧﺎ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻋﻤﺮ ﺍﻣﺮ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ، ﺣﺪﻯ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﺷﻮﺩ. 


ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆ ﻣﻨﻴﻦ (ع) ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻯ ﻋﻤﺮ! ﺣﻜﻢ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻰ .


ﻋﻤﺮ ﮔﻔﺖ: ﺷﻤﺎ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺣﻜﻢ ﻛﻦ ﻭ ﺣﺪ ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺧﻮﺩ ﺟﺎﺭﻯ ﺑﻔﺮﻣﺎ. 


ﺣﻀﺮﺕ ﻳﻜﻰ ﺭﺍ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﮔﺮﺩﻥ ﺯﺩ، ﺩﻳﮕﺮﻯ ﺭﺍ ﺭﺟﻢ (ﺳﻨﮕﺴﺎﺭ) ﻛﺮﺩ، ﺳﻮﻣﻰ ﺭﺍ ﺣﺪ ﺗﻤﺎﻡ (ﻫﺸﺘﺎﺩ) ﺯﺩ، ﭼﻬﺎﺭﻣﻰ ﺭﺍ ﻧﺼﻒ ﺣﺪ ﺯﺩ ﻭ ﭘﻨﺠﻤﻰ ﺭﺍ ﺗﻌﺰﻳﺰ ﻭ ﺗﺎﺀﺩﻳﺐ ﻧﻤﻮﺩ! 


ﻋﻤﺮ ﺗﻌﺠﺐ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺷﮕﻔﺖ ﺷﺪﻧﺪ. 


ﻋﻤﺮ ﭘﺮﺳﻴﺪ: ﻳﺎ ﺍﺑﺎﺍﻟﺤﺴﻦ ﭘﻨﺞ ﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﻳﻚ ﻗﻀﻴﻪ ﻭﺍﺣﺪﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﭘﻨﺞ ﺣﻜﻢ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺟﺮﺍ ﻛﺮﺩﻯ؟! 


ﺍﻣﻴﺮ ﺍﻟﻤﺆ ﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻣﺎ ﺍﻭﻟﻰ ﺫﻣﻰ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺯﻥ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﻰ ﺭﺍ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﺫﻣﻪ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺣﺪﺵ ﺟﺰ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﻧﺒﻮﺩ.


 ﺩﻭﻣﻰ ﻣﺮﺩ ﺯﻥ ﺩﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺯﻧﺎ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺭﺟﻢ (ﺳﻨﮕﺴﺎﺭ) ﻧﻤﻮﺩﻳﻢ.


 ﺳﻮﻣﻰ ﻣﺮﺩ ﻏﻴﺮ ﺯﻧﺪﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺯﻧﺎ ﻛﺮﺩ ﺣﺪ (ﻫﺸﺘﺎﺩ ﺗﺎﺯﻳﺎﻧﻪ ) ﺯﺩﻳﻢ. 


ﭼﻬﺎﺭﻣﻰ ﻋﺒﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﺼﻒ ﺣﺪ (ﻳﺎ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﺗﺎﺯﻳﺎﻧﻪ ) ﺑﺮ ﺍﻭ ﺯﺩﻳﻢ .


ﭘﻨﺠﻤﻰ ﻣﺮﺩﻯ ﻛﻢ ﻋﻘﻞ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﻌﺰﻳﺮ ( ﭼﻨﺪ ﺗﺎﺯﻳﺎﻧﻪ ) ﺯﺩﻳﻢ. 


ﻋﻤﺮ ﮔﻔﺖ: ﺯﻧﺪﻩ ﻧﺒﺎﺷﻢ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﻣﺮﺩﻣﻰ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﻧﺒﺎﺷﻰ، ﺍﻯ ﺍﺑﺎﺍﻟﺤﺴﻦ. 


کتاب یکصد موضوع پانصد داستان ، بخش زنا


 http://10000dastan.blog.ir 

 کانال " داستانهای زیبا ، کوتاه و آموزنده " :

 https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvBN4-DcNFfFA