10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

این پایگاه ، منبع بیش از 10/000 داستان کوتاه ، زیبا و آموزنده ( و البته منبع دار ) است . روزانه چند داستان از آن در این پایگاه قرار می گیرد داستانها از بیش از 30 کتاب ،در اختیار شما قرار می گیرد .داستانها به گونه ای انتخاب شده که برای انتشار در شبکه های اجتماعی منجمله تلگرام قابل استفاده باشد . ( مناسب سازی شده است ) .

داستان ها را می توانید با عضویت در کانال تلگرامی ما نیز دریافت نمایید . آدرس کانال تلگرامی " داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده :
https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvxlVOPjwWbyg

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

داستان درباره صبر

داستان پندآموز

اعراب نسبت به برادران خود چگونه اند

سخن قابل تامل ناپلءون درباره قرآن

داستان عبرت آموز درباره بدهکاری

داستان آموزنده درباره مهلت دادن به بدهکار

داستان آموزنده درباره ادای دین برادر مسلمان

داستان آموزنده درباره قضاوت غلط

داستان درباره سید بحر العلوم

داستان درباره فقر و بازنشستگی

داستان آموزنده درباره فحاشی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزاگویی

داستان پندآموز درباره بدزبانی

داستان عبرت آموز درباره فحاشی

داستان درباره بددهنی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزا و فحاشی

داستان عبرت آموز درباره غیبت و سخن چینی

داستان آموزنده درباره غیبت

داستان عبرت آموز درباره غیبت

قهرمان کیست

داستان درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره غرور و تکبر

داستان پندآموز درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره لقمه حرام

ارزش یک ساعت تفکر عبرت آموز از هفتاد سال عبادت بیشتر است

داستان آموزنده درباره غذا و زهد

داستان آموزنده و عبرت آموز درباره عمل

داستان درباره عمل کردن

داستان آموزنده و زیبا درباره کار و عمل

داستان زیبا درباره عمل

بایگانی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۵ بهمن ۹۴، ۱۸:۰۹ - مهدی ابوفاطمه
    لایک

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مطلب برای تلگرام و واتساپ و وایبر» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﻯ ﻛﻤﺘﺮ ﻧﻴﺴﺘﻰ


 ﺍﻣﻴﺮ ﺗﻴﻤﻮﺭ ﮔﻮﺭﮔﺎﻥ ﺩﺭ ﻫﺮ ﭘﻴﺸﺎﻣﺪﻯ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺛﺒﺎﺕ ﻗﺪﻡ ﺩﺍﺷﺖ ﻛﻪ ﻫﻴﭻ ﻣﺸﻜﻠﻰ ﺳﺪ ﺭﺍﻩ ﻭﻯ ﻧﻤﻰ ﺷﺪ. 


ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺷﺪﻧﺪ، ﮔﻔﺖ:


 ﻭﻗﺘﻰ ﺍﺯ ﺩﺷﻤﻦ ﻓﺮﺍﺭ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﻭﻳﺮﺍﻧﻪ ﺍﻯ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮﺩﻡ، ﺩﺭ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﻳﺶ ﻓﻜﺮ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻡ ؛ ﻧﺎﮔﺎﻩ ﻧﻈﺮﻡ ﺑﺮ ﻣﻮﺭﻯ ﺿﻌﻴﻒ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻛﻪ ﺩﺍﻧﻪ ﻏﻠﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﺑﺎﻟﺎ ﻣﻰ ﺑﺮﺩ.


 ﭼﻮﻥ ﺩﻗﻴﻖ ﻧﻈﺮ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﺷﻤﺎﺭﺵ ﻧﻤﻮﺩﻡ ﺩﻳﺪﻡ، ﺁﻥ ﺩﺍﻧﻪ ﺷﺼﺖ ﻭ ﻫﻔﺖ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺑﺮ ﺯﻣﻴﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﻭ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﺁﻥ ﺩﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﺑﺮﺩ. 


ﺍﺯ ﺩﻳﺪﺍﺭ ﺍﻳﻦ ﻛﺮﺩﺍﺭ ﻣﻮﺭﭼﻪ ﭼﻨﺎﻥ ﻗﺪﺭﺗﻰ ﺩﺭ ﻣﻦ ﭘﺪﻳﺪﺍﺭ ﮔﺸﺖ ﻛﻪ ﻫﻴﭽﮕﺎﻩ ﺁﻧﺮﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻢ. 

ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺘﻢ:


" ﺍﻯ ﺗﻴﻤﻮﺭ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻣﻮﺭﻯ ﻛﻤﺘﺮﻯ ﻧﻴﺴﺘﻰ، ﺑﺮﺧﻴﺰ ﻭ ﺩﺭ ﭘﻰ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺵ . "


 ﺳﭙﺲ ﺑﺮﺧﺎﺳﺘﻢ ﻭ ﻫﻤﺖ ﮔﻤﺎﺷﺘﻢ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﭘﺎﻳﻪ ﺍﺯ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺭﺳﻴﺪﻡ. 


کتاب یکصد موضوع پانصد داستان ، بخش استقامت

تالیف علی اکبر صداقت


 داستانهای بیشتر : 

 http://goo.gl/dVE8FN 


 

 کانال " داستانهای کوتاه و زیبا آموزنده " :

 https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvxlVOPjwWbyg