10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

این پایگاه ، منبع بیش از 10/000 داستان کوتاه ، زیبا و آموزنده ( و البته منبع دار ) است . روزانه چند داستان از آن در این پایگاه قرار می گیرد داستانها از بیش از 30 کتاب ،در اختیار شما قرار می گیرد .داستانها به گونه ای انتخاب شده که برای انتشار در شبکه های اجتماعی منجمله تلگرام قابل استفاده باشد . ( مناسب سازی شده است ) .

داستان ها را می توانید با عضویت در کانال تلگرامی ما نیز دریافت نمایید . آدرس کانال تلگرامی " داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده :
https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvxlVOPjwWbyg

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

داستان درباره صبر

داستان پندآموز

اعراب نسبت به برادران خود چگونه اند

سخن قابل تامل ناپلءون درباره قرآن

داستان عبرت آموز درباره بدهکاری

داستان آموزنده درباره مهلت دادن به بدهکار

داستان آموزنده درباره ادای دین برادر مسلمان

داستان آموزنده درباره قضاوت غلط

داستان درباره سید بحر العلوم

داستان درباره فقر و بازنشستگی

داستان آموزنده درباره فحاشی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزاگویی

داستان پندآموز درباره بدزبانی

داستان عبرت آموز درباره فحاشی

داستان درباره بددهنی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزا و فحاشی

داستان عبرت آموز درباره غیبت و سخن چینی

داستان آموزنده درباره غیبت

داستان عبرت آموز درباره غیبت

قهرمان کیست

داستان درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره غرور و تکبر

داستان پندآموز درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره لقمه حرام

ارزش یک ساعت تفکر عبرت آموز از هفتاد سال عبادت بیشتر است

داستان آموزنده درباره غذا و زهد

داستان آموزنده و عبرت آموز درباره عمل

داستان درباره عمل کردن

داستان آموزنده و زیبا درباره کار و عمل

داستان زیبا درباره عمل

بایگانی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۵ بهمن ۹۴، ۱۸:۰۹ - مهدی ابوفاطمه
    لایک
  • ۰
  • ۰

ﺍﻃﻠﺎﻉ ﺩﺍﺩﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻋﺒﺎﺩﺕ


ﻋﺎﺑﺪﻯ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﺎﻟﻴﺎﻥ ﺩﺭﺍﺯ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻭ ﺑﻨﺪﮔﻰ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻣﻘﺎﻣﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺍﮔﺮ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﻢ ﭘﺴﻨﺪﻳﺪﻩ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻛﺎﺭ ﻧﻴﻚ ﺟﺪﻳﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮﻯ ﻛﻨﻢ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﻮﺭﺩ ﺭﺿﺎﻳﺖ ﺗﻮ ﻧﻴﺴﺖ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﺮﮔﻢ ﺟﺒﺮﺍﻧﺶ ﻛﻨﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﭘﺮﺩﺍﺯﻡ.


 ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺗﺮﺍ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﻫﻴﭻ ﻋﻤﻞ ﺧﻮﺑﻰ ﻧﻴﺴﺖ! 


ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍﻭﻧﺪﺍ ﭘﺲ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﻣﻦ ﺑﻪ ﻛﺠﺎ ﺭﻓﺖ؟


 ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺗﻮ ﻋﻤﻠﻰ ﻧﺪﺍﺷﺘﻰ ﺯﻳﺮﺍ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺑﻰ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻯ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﺒﺮ ﻣﻰ ﺩﺍﺩﻯ، ﻭ ﺟﺰﺍﻯ ﭼﻨﻴﻦ ﻋﻤﻠﻰ ﻫﻤﺎﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺧﺸﻨﻮﺩ ﻣﻰ ﺷﺪﻯ ﺍﺯ ﺍﻃﻠﺎﻉ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺑﺖ  .


 ﺍﻳﻦ ﻭﺿﻊ ﺑﺮ ﻋﺎﺑﺪ ﺩﺷﻮﺍﺭ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﮔﺮﺩﻳﺪ. 


ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺩﻭﻡ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺧﺒﺮ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻨﻚ ﺟﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﺨﺮ، ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻫﺎﻯ ﺁﻳﻨﺪﻩ، ﺑﻪ ﺻﺪﻗﻪ ﺍﻯ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﻋﺪﺩ ﺭﮔﻬﺎﻯ ﺑﺪﻧﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺪﻩ!


 ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍﻳﺎ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺗﻬﻰ ﺍﻳﻦ ﺍﻧﻔﺎﻕ ﺭﺍ ﺑﻜﻨﻢ؟ 


ﺟﻮﺍﺏ ﺷﻨﻴﺪ: ﻣﺎ ﻫﺮ ﻛﺴﻰ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻃﺎﻗﺘﺶ ﺗﻜﻠﻴﻒ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ، ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺳﻴﺼﺪ ﻭ ﺷﺼﺖ ﻣﺮﺗﺒﻪ ﺑﮕﻮ: " ﺳﺒﺤﺎﻥ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺍﻟﺤﻤﺪ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﻟﺎ ﺍﻟﻪ ﺍﻟﺎ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻛﺒﺮ ﻭ ﻟﺎ ﺣﻮﻝ ﻭﻟﺎ ﻗﻮﻩ ﺍﻟﺎ ﺑﺎﻟﻠﻪ " . ﻫﺮ ﻛﻠﻤﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺻﺪﻗﻪ ﺍﻯ ﺍﺯ ﺭﮒ ﺑﺪﻥ ﺍﺳﺖ. 


ﻋﺎﺑﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺭﺍ ﺷﻨﻴﺪ ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺧﺪﺍﻳﺎ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺑﻔﺮﻣﺎ .


 ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﮔﺮ ﺯﻳﺎﺩﺗﺮ ﺑﮕﻮﺋﻰ ﺟﺰﺍﻯ ﺯﻳﺎﺩﺗﺮﻯ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﺩ. 


کتاب یکصد موضوع پانصد داستان ، بخش ریا 


 http://10000dastan.blog.ir 

 کانال " داستانهای زیبا ، کوتاه و آموزنده " :

 https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvBN4-DcNFfFA

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی