10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

این پایگاه ، منبع بیش از 10/000 داستان کوتاه ، زیبا و آموزنده ( و البته منبع دار ) است . روزانه چند داستان از آن در این پایگاه قرار می گیرد داستانها از بیش از 30 کتاب ،در اختیار شما قرار می گیرد .داستانها به گونه ای انتخاب شده که برای انتشار در شبکه های اجتماعی منجمله تلگرام قابل استفاده باشد . ( مناسب سازی شده است ) .

داستان ها را می توانید با عضویت در کانال تلگرامی ما نیز دریافت نمایید . آدرس کانال تلگرامی " داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده :
https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvxlVOPjwWbyg

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

داستان درباره صبر

داستان پندآموز

اعراب نسبت به برادران خود چگونه اند

سخن قابل تامل ناپلءون درباره قرآن

داستان عبرت آموز درباره بدهکاری

داستان آموزنده درباره مهلت دادن به بدهکار

داستان آموزنده درباره ادای دین برادر مسلمان

داستان آموزنده درباره قضاوت غلط

داستان درباره سید بحر العلوم

داستان درباره فقر و بازنشستگی

داستان آموزنده درباره فحاشی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزاگویی

داستان پندآموز درباره بدزبانی

داستان عبرت آموز درباره فحاشی

داستان درباره بددهنی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزا و فحاشی

داستان عبرت آموز درباره غیبت و سخن چینی

داستان آموزنده درباره غیبت

داستان عبرت آموز درباره غیبت

قهرمان کیست

داستان درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره غرور و تکبر

داستان پندآموز درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره لقمه حرام

ارزش یک ساعت تفکر عبرت آموز از هفتاد سال عبادت بیشتر است

داستان آموزنده درباره غذا و زهد

داستان آموزنده و عبرت آموز درباره عمل

داستان درباره عمل کردن

داستان آموزنده و زیبا درباره کار و عمل

داستان زیبا درباره عمل

بایگانی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۵ بهمن ۹۴، ۱۸:۰۹ - مهدی ابوفاطمه
    لایک
  • ۰
  • ۰

  ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﻋﺒﺎﺱ ﻗﻤﻰ 


ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺣﺎﺝ ﺷﻴﺦ ﻋﺒﺎﺱ ﻗﻤﻰ ﺻﺎﺣﺐ ﻛﺘﺎﺏ ﻣﻔﺎﺗﻴﺢ ﺍﻟﺠﻨﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩ: 


ﻭﻗﺘﻰ ﻛﺘﺎﺏ ﻣﻨﺎﺯﻝ ﺍﻟﺎﺧﺮﺓ ﺭﺍ ﺗﺎﺀﻟﻴﻒ ﻭ ﭼﺎﭖ ﻛﺮﺩﻡ، ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺷﻴﺦ ﻋﺒﺪﺍﻟﺮﺯﺍﻕ ﻣﺴﺎﺀﻟﻪ ﮔﻮ (ﻛﻪ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻇﻬﺮ ﺩﺭ ﺻﺤﻦ ﻣﻄﻬﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﻌﺼﻮﻣﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﺴﺎﺀﻟﻪ ﻣﻰ ﮔﻔﺖ ) ﺭﺳﻴﺪ. 


ﭘﺪﺭﻡ ﻛﺮﺑﻠﺎﺋﻰ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺿﺎ ﺍﺯ ﻋﻠﺎﻗﻪ ﻣﻨﺪﺍﻥ ﺷﻴﺦ ﻋﺒﺪﺍﻟﺮﺯﺍﻕ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ ﻣﺠﻠﺲ ﺍﻭ ﺣﺎﺿﺮ ﻣﻰ ﺷﺪ. 


ﺷﻴﺦ ﻋﺒﺪﺍﻟﺮﺯﺍﻕ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻛﺘﺎﺏ ﻣﻨﺎﺯﻝ ﺍﻟﺎﺧﺮﺓ ﺭﺍ ﻣﻰ ﮔﺸﻮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺴﺘﻤﻌﻴﻦ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻧﺪ. 


ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﭘﺪﺭﻡ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺷﻴﺦ ﻋﺒﺎﺱ! ﻛﺎﺵ ﻣﺜﻞ ﺍﻳﻦ ﻣﺴﺎﺀﻟﻪ ﮔﻮ ﻣﻰ ﺷﺪﻯ ﻭ ﻣﻰ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻰ ﻣﻨﺒﺮ ﺑﺮﻭﻯ ﻭ ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﺮﺍﻯ ﻣﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪ، ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻧﺪﻯ. 


ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﺍﺯ ﺗﺎﺀﻟﻴﻔﺎﺕ ﺧﻮﺩﻡ ﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﺧﻮﺩﺩﺍﺭﻯ ﻛﺮﺩﻡ ﻭ ﭼﻴﺰﻯ ﻧﮕﻔﺘﻢ، ﻓﻘﻂ ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩﻡ: 


ﺩﻋﺎ ﺑﻔﺮﻣﺎﻳﻴﺪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺗﻮﻓﻴﻘﻰ ﻣﺮﺣﻤﺖ ﻓﺮﻣﺎﻳﺪ. 


کتاب یکصد موضوع پانصد داستان ، بخش علم


 http://10000dastan.blog.ir 

 کانال " داستانهای زیبا ، کوتاه و آموزنده " :

 https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavshegzyg_DFDA

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی