10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

این پایگاه ، منبع بیش از 10/000 داستان کوتاه ، زیبا و آموزنده ( و البته منبع دار ) است . روزانه چند داستان از آن در این پایگاه قرار می گیرد داستانها از بیش از 30 کتاب ،در اختیار شما قرار می گیرد .داستانها به گونه ای انتخاب شده که برای انتشار در شبکه های اجتماعی منجمله تلگرام قابل استفاده باشد . ( مناسب سازی شده است ) .

داستان ها را می توانید با عضویت در کانال تلگرامی ما نیز دریافت نمایید . آدرس کانال تلگرامی " داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده :
https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvxlVOPjwWbyg

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

داستان درباره صبر

داستان پندآموز

اعراب نسبت به برادران خود چگونه اند

سخن قابل تامل ناپلءون درباره قرآن

داستان عبرت آموز درباره بدهکاری

داستان آموزنده درباره مهلت دادن به بدهکار

داستان آموزنده درباره ادای دین برادر مسلمان

داستان آموزنده درباره قضاوت غلط

داستان درباره سید بحر العلوم

داستان درباره فقر و بازنشستگی

داستان آموزنده درباره فحاشی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزاگویی

داستان پندآموز درباره بدزبانی

داستان عبرت آموز درباره فحاشی

داستان درباره بددهنی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزا و فحاشی

داستان عبرت آموز درباره غیبت و سخن چینی

داستان آموزنده درباره غیبت

داستان عبرت آموز درباره غیبت

قهرمان کیست

داستان درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره غرور و تکبر

داستان پندآموز درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره لقمه حرام

ارزش یک ساعت تفکر عبرت آموز از هفتاد سال عبادت بیشتر است

داستان آموزنده درباره غذا و زهد

داستان آموزنده و عبرت آموز درباره عمل

داستان درباره عمل کردن

داستان آموزنده و زیبا درباره کار و عمل

داستان زیبا درباره عمل

بایگانی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۵ بهمن ۹۴، ۱۸:۰۹ - مهدی ابوفاطمه
    لایک
  • ۰
  • ۰

ﺣﻴﺎﺀ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆ ﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ 


ﻋﻘﺪ ﺍﻣﺎﻡ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻭ ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍﺀ ﻋﻠﻴﻬﺎﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ﺩﻭﻡ ﻫﺠﺮﻯ ﻭﺍﻗﻊ ﺷﺪ ﻭ ﻟﻜﻦ ﻣﻴﺎﻥ ﻋﻘﺪ ﻭ ﺯﻓﺎﻑ ﻓﺎﺻﻠﻪ (ﻳﻚ ﻣﺎﻩ ﻳﺎ ﻳﻜﺴﺎﻝ ) ﺷﺪ.


 ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺪﺕ ﻋﻘﺪ، حضرت ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺯ ﺷﺮﻡ ﺧﻮﺩ ﻧﺎﻡ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﻧﻤﻰ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻧﻴﺰ ﻧﺎﻡ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﺑﺮﺩ ﺗﺎ ﻳﻚ ﻣﺎﻩ ﮔﺬﺷﺖ. 


ﻳﻚ ﺭﻭﺯ ﺯﻧﺎﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻧﺰﺩ حضرت ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺯﻓﺎﻑ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺗﺎﺀﺧﻴﺮ ﻣﻰ ﻛﻨﻰ ؟ ﺍﮔﺮ ﺷﺮﻡ ﺩﺍﺭﻯ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﻩ ﻣﺎ ﺑﺎ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺻﺤﺒﺖ ﻛﻨﻴﻢ ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻋﺮﻭﺳﻰ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ .


 ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﺍﺩ.


 ﭼﻮﻥ ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺣﻀﻮﺭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ،‌ﺍﻡ ﺳﻠﻤﻪ ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ: ﻳﺎ ﺭﺳﻮﻝ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﮔﺮ ﺧﺪﻳﺠﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺧﺎﻃﺮﺵ ﺑﻪ ﺯﻓﺎﻑ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻣﺴﺮﻭﺭ ﻣﻰ ﺷﺪ ﻭ ﭼﺸﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﺩﻳﺪﺍﺭ ﺷﻮﻫﺮ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﻰ ﮔﺸﺖ. (حضرت) ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺧﻮﺍﺳﺘﺎﺭ ﺯﻥ ﺧﻮﻳﺶ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎ ﻫﻤﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﻳﻦ ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﻰ ﻫﺴﺘﻴﻢ. 


ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻧﺎﻡ ﺧﺪﻳﺠﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺷﻨﻴﺪ اشک ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺶ ﺣﻠﻘﻪ ﺯﺩ ﻭ ﺁﻫﻰ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺧﺪﻳﺠﻪ ﻛﺠﺎﺳﺖ... 


ﺑﻌﺪ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭼﺮﺍ ﻋﻠﻰ (ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ) ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﻣﻦ ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﺳﺖ؟ 


ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺣﻴﺎ ﻣﺎﻧﻊ ﺍﺯ ﮔﻔﺘﻦ ﺍﻭ ﺑﻮﺩ. 


ﺑﻌﺪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﻣﻬﻴﺎﻯ ﻛﺎﺭ ﻋﺮﻭﺳﻰ ﻭ ﺯﻓﺎﻑ حضرت ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻭ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺷﻮﻧﺪ. 


کتاب یکصد موضوع پانصد داستان ، بخش حیا


 http://10000dastan.blog.ir 

 کانال " داستانهای زیبا ، کوتاه و آموزنده " :

 https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvBN4-DcNFfFA



نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی