10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

این پایگاه ، منبع بیش از 10/000 داستان کوتاه ، زیبا و آموزنده ( و البته منبع دار ) است . روزانه چند داستان از آن در این پایگاه قرار می گیرد داستانها از بیش از 30 کتاب ،در اختیار شما قرار می گیرد .داستانها به گونه ای انتخاب شده که برای انتشار در شبکه های اجتماعی منجمله تلگرام قابل استفاده باشد . ( مناسب سازی شده است ) .

داستان ها را می توانید با عضویت در کانال تلگرامی ما نیز دریافت نمایید . آدرس کانال تلگرامی " داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده :
https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvxlVOPjwWbyg

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

داستان درباره صبر

داستان پندآموز

اعراب نسبت به برادران خود چگونه اند

سخن قابل تامل ناپلءون درباره قرآن

داستان عبرت آموز درباره بدهکاری

داستان آموزنده درباره مهلت دادن به بدهکار

داستان آموزنده درباره ادای دین برادر مسلمان

داستان آموزنده درباره قضاوت غلط

داستان درباره سید بحر العلوم

داستان درباره فقر و بازنشستگی

داستان آموزنده درباره فحاشی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزاگویی

داستان پندآموز درباره بدزبانی

داستان عبرت آموز درباره فحاشی

داستان درباره بددهنی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزا و فحاشی

داستان عبرت آموز درباره غیبت و سخن چینی

داستان آموزنده درباره غیبت

داستان عبرت آموز درباره غیبت

قهرمان کیست

داستان درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره غرور و تکبر

داستان پندآموز درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره لقمه حرام

ارزش یک ساعت تفکر عبرت آموز از هفتاد سال عبادت بیشتر است

داستان آموزنده درباره غذا و زهد

داستان آموزنده و عبرت آموز درباره عمل

داستان درباره عمل کردن

داستان آموزنده و زیبا درباره کار و عمل

داستان زیبا درباره عمل

بایگانی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۵ بهمن ۹۴، ۱۸:۰۹ - مهدی ابوفاطمه
    لایک
  • ۰
  • ۰

ﺳﻜﺎﻛﻰ 


ﺳﺮﺍﺝ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﺳﻜﺎﻛﻰ  ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﻯ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﻋﺼﺮ ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﺸﺎﻫﻴﺎﻥ ﻣﻰ ﺯﻳﺴﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﻮﺍﺭﺯﻡ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. 


ﺳﻜﺎﻛﻰ ﻧﺨﺴﺖ ﻣﺮﺩﻯ ﺁﻫﻨﮕﺮ ﺑﻮﺩ. ﺭﻭﺯﻯ ﺻﻨﺪﻭﻗﭽﻪ ﺍﻯ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻛﻮﭼﻚ ﻭ ﻇﺮﻳﻒ ﺍﺯ ﺁﻫﻦ ﺳﺎﺧﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺁﻥ ﺭﻧﺞ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻛﺸﻴﺪ. ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺳﻢ ﺗﺤﻔﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭﻗﺖ ﺑﺮﺩ. 


ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﺍﻃﺮﺍﻓﻴﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﻗﺖ ﺑﻪ ﺻﻨﺪﻭﻗﭽﻪ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﺤﺴﻴﻦ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ.


 ﺩﺭ ﺁﻥ ﻭﻗﺖ ﻛﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺑﻮﺩ ﻣﺮﺩ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﻯ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺗﻌﻈﻴﻢ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﻭ ﺯﺍﻧﻮ ﭘﻴﺶ ﺭﻭﻯ ﻭﻯ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ. 


ﺳﻜﺎﻛﻰ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺀﺛﻴﺮ ﻗﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺍﻭ ﻛﻴﺴﺖ؟


 ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﻭ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎﺀ ﺍﺳﺖ .


ﺍﺯ ﻛﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﺘﺎﺀﺳﻒ ﺷﺪ ﻭ ﭘﻰ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﻋﻠﻢ ﺷﺘﺎﻓﺖ. 


ﺳﻰ ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﻋﻤﺮﺵ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ، ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺪﺭﺱ ﮔﻔﺖ: ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﻋﻠﻢ ﻛﻨﻢ. 


ﻣﺪﺭﺱ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺳﻦ ﻭ ﺳﺎﻝ ﻓﻜﺮ ﻧﻤﻰ ﻛﻨﻢ ﺑﻪ ﺟﺎﺋﻰ ﺑﺮﺳﻰ، ﺑﻴﻬﻮﺩﻩ ﻋﻤﺮﺕ ﺭﺍ ﺗﻠﻒ ﻣﻜﻦ.


 ﻭﻟﻰ ﺍﻭ ﺑﺎ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﺷﺪ. ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻗﺪﺭﻯ ﺣﺎﻓﻈﻪ ﻭ ﺍﺳﺘﻌﺪﺍﺩﺵ ﺿﻌﻴﻒ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: 


ﺁﻥ ﻣﺴﺎﺀﻟﻪ ﻓﻘﻬﻰ ﺭﺍ ﺣﻔﻆ ﻛﻦ " ﭘﻮﺳﺖ ﺳﮓ ﺑﺎ ﺩﺑﺎﻏﻰ ﭘﺎﻙ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ "


 ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﭼﻨﻴﻦ ﮔﻔﺖ: 


" ﺳﮓ ﮔﻔﺖ: ﭘﻮﺳﺖ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺑﺎ ﺩﺑﺎﻏﻰ ﭘﺎﻙ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ! "


 ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻭ ﺷﺎﮔﺮﺩﺍﻥ ﻫﻤﻪ ﺧﻨﺪﻳﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺩ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﮔﺮﻓﺘﻨﺪ. 


ﺗﺎ ﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﻋﻠﻢ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺍﻯ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺷﺪ ﻭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻛﻮﻩ ﻭ ﺻﺤﺮﺍ ﻧﻬﺎﺩ ﺑﻪ ﺟﺎﺋﻰ ﺭﺳﻴﺪ ﻛﻪ ﻗﻄﺮﻩ ﻫﺎﻯ ﺁﺏ ﺍﺯ ﺑﻠﻨﺪﻯ ﺑﺮﻭﻯ ﺗﺨﺘﻪ ﺳﻨﮕﻰ ﻣﻰ ﭼﻜﻴﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺭﻳﺰﺵ ﻣﺪﺍﻭﻡ ﺧﻮﺩ، ﺳﻮﺭﺍﺧﻰ ﺩﺭ ﺩﻝ ﺳﻨﮓ ﭘﺪﻳﺪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩ.


 ﻣﺪﺗﻰ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﺮﺩ، ﺳﭙﺲ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺩﻝ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺳﻨﮓ، ﺳﺨﺖ ﺗﺮ ﻧﻴﺴﺖ، ﺍﮔﺮ ﺍﺳﺘﻘﺎﻣﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻰ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻮﻓﻖ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﺷﺪ.


 ﺍﻳﻦ ﺑﮕﻔﺖ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻭ ﺍﺯ ﭼﻬﻞ ﺳﺎﻟﮕﻰ ﺑﺎ ﺟﺪﻳﺖ ﻭ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻭ ﺻﺒﺮ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﺋﻰ ﺭﺳﻴﺪ ﻛﻪ ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﻋﺼﺮ ﻭﻯ ﺩﺭ ﻋﻠﻮﻡ ﻋﺮﺑﻰ ﻭ ﻓﻨﻮﻥ ﺍﺩﺑﻰ ﺑﺎ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﻋﺠﺎﺏ ﻣﻰ ﻧﮕﺮﻳﺴﺘﻨﺪ.


 ﻛﺘﺎﺑﻰ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﻔﺘﺎﺡ ﺍﻟﻌﻠﻮﻡ ﻣﺸﺘﻤﻞ ﺑﺮ ﺩﻭﺍﺯﺩﻩ ﻋﻠﻢ ﺍﺯ ﻋﻠﻮﻡ ﻋﺮﺑﻰ ﻧﻮﺷﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺷﺎﻫﻜﺎﺭﻫﺎﻯ ﺑﺰﺭﮒ ﻋﻠﻤﻰ ﻭ ﺍﺩﺑﻰ ﺑﻪ ﺷﻤﺎﺭ ﻣﻰ ﺭﻭﺩ. 


کتاب یکصد موضوع پانصد داستان ، بخش استقامت

تالیف علی اکبر صداقت


 داستانهای بیشتر : 

 http://goo.gl/dVE8FN 


 

 کانال " داستانهای کوتاه و زیبا آموزنده " :

 https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvxlVOPjwWbyg

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی