10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

این پایگاه ، منبع بیش از 10/000 داستان کوتاه ، زیبا و آموزنده ( و البته منبع دار ) است . روزانه چند داستان از آن در این پایگاه قرار می گیرد داستانها از بیش از 30 کتاب ،در اختیار شما قرار می گیرد .داستانها به گونه ای انتخاب شده که برای انتشار در شبکه های اجتماعی منجمله تلگرام قابل استفاده باشد . ( مناسب سازی شده است ) .

داستان ها را می توانید با عضویت در کانال تلگرامی ما نیز دریافت نمایید . آدرس کانال تلگرامی " داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده :
https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvxlVOPjwWbyg

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

داستان درباره صبر

داستان پندآموز

اعراب نسبت به برادران خود چگونه اند

سخن قابل تامل ناپلءون درباره قرآن

داستان عبرت آموز درباره بدهکاری

داستان آموزنده درباره مهلت دادن به بدهکار

داستان آموزنده درباره ادای دین برادر مسلمان

داستان آموزنده درباره قضاوت غلط

داستان درباره سید بحر العلوم

داستان درباره فقر و بازنشستگی

داستان آموزنده درباره فحاشی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزاگویی

داستان پندآموز درباره بدزبانی

داستان عبرت آموز درباره فحاشی

داستان درباره بددهنی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزا و فحاشی

داستان عبرت آموز درباره غیبت و سخن چینی

داستان آموزنده درباره غیبت

داستان عبرت آموز درباره غیبت

قهرمان کیست

داستان درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره غرور و تکبر

داستان پندآموز درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره لقمه حرام

ارزش یک ساعت تفکر عبرت آموز از هفتاد سال عبادت بیشتر است

داستان آموزنده درباره غذا و زهد

داستان آموزنده و عبرت آموز درباره عمل

داستان درباره عمل کردن

داستان آموزنده و زیبا درباره کار و عمل

داستان زیبا درباره عمل

بایگانی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۵ بهمن ۹۴، ۱۸:۰۹ - مهدی ابوفاطمه
    لایک
  • ۰
  • ۰

زینب کذابه

ﺯﻳﻨﺐ ﻛﺬﺍﺑﻪ 


ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻣﺘﻮﻛﻞ ﻋﺒﺎﺳﻰ ﺯﻧﻰ ﺍﺩﻋﺎ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺯﻳﻨﺐ ﺩﺧﺘﺮ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺯﻫﺮﺍ ﻋﻠﻴﻬﺎﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﻢ.


 ﻣﺘﻮﻛﻞ ﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺯﻳﻨﺐ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﻭ ﺗﻮ ﺟﻮﺍﻧﻰ؟!


 ﮔﻔﺖ: ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻣﻦ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﺩﻋﺎ ﻛﺮﺩ ﺩﺭ ﻫﺮ ﭼﻬﻞ ﺳﺎﻝ ﺟﻮﺍﻧﻰ ﻣﻦ ﻋﻮﺩ ﻛﻨﺪ.!


 ﻣﺘﻮﻛﻞ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﺁﻝ ﺍﺑﻮﻃﺎﻟﺐ ﻭ ﺍﻭﻟﺎﺩ ﻋﺒﺎﺱ ﻭ ﻗﺮﻳﺶ ﺭﺍ ﺟﻤﻊ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻤﮕﻰ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﻭ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ، ﺯﻳﺮﺍ ﺯﻳﻨﺐ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 62 ﻩ ﻕ ﻭﻓﺎﺕ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.


 ﺯﻳﻨﺐ ﻛﺬﺍﺑﻪ ﮔﻔﺖ: ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻨﺪ، ﻣﻦ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﻛﺴﻰ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻣﻦ ﻣﻄﻠﻊ ﻧﺒﻮﺩ ﺗﺎ ﺍﻟﺎﻥ ﻛﻪ ﻇﺎﻫﺮ ﺷﺪﻡ.


 ﻣﺘﻮﻛﻞ ﻗﺴﻢ ﺧﻮﺭﺩ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺷﻤﺎ ﺑﺎ ﺩﻟﻴﻞ ﺍﺩﻋﺎﻯ ﺍﻳﻦ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﻃﻞ ﻛﻨﻴﺪ.


 ﺁﻧﺎﻥ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺎﺩﻯ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﻭ ﺍﺩﻋﺎﻯ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎﻃﻞ ﻛﻨﺪ.


 ﻣﺘﻮﻛﻞ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﻃﻠﺒﻴﺪ ﻭ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﺍﻳﻦ ﺯﻥ ﺭﺍ ﻋﺮﺽ ﻛﺮﺩ. 


ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻭ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ ﻭ ﺯﻳﻨﺐ ﺩﺭ ﻓﻠﺎﻥ ﺳﺎﻝ ﻭﻓﺎﺕ ﻛﺮﺩ.


 ﻣﺘﻮﻛﻞ ﮔﻔﺖ: ﺩﻟﻴﻠﻰ ﺑﺮ ﺑﻄﻠﺎﻥ ﻗﻮﻝ ﺍﻭ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﻦ. 


ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﮔﻮﺷﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮ ﺩﺭﻧﺪﮔﺎﻥ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ، ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﻧﺰﺩ ﺷﻴﺮﺍﻥ ﺍﮔﺮ ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ!


 ﻣﺘﻮﻛﻞ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﭼﻪ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﻰ؟


 ﮔﻔﺖ: ﻣﻰ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺮﺍ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺳﺒﺐ ﺑﻜﺸﺪ.


 ﺍﻣﺎﻡ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺍﻳﻨﺠﺎ ﺟﻤﺎﻋﺘﻰ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﺎﺩ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻫﺮ ﻛﺪﺍﻡ ﺭﺍ ﺧﻮﺍﻫﻰ ﺑﻔﺮﺳﺖ.


ﻣﺘﻮﻛﻞ ﮔﻔﺖ: ﺷﻤﺎ ﭼﺮﺍ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻧﻤﻰ ﺭﻭﻯ؟


 ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﻣﻴﻞ ﺗﻮ ﺍﺳﺖ ﻣﻰ ﺭﻭﻡ .


 ﻣﺘﻮﻛﻞ ﻗﺒﻮﻝ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﻧﺮﺩﺑﺎﻧﻰ ﻧﻬﺎﺩﻧﺪ؛ 


ﺣﻀﺮﺕ ﺩﺍﺧﻞ ﺩﺭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺷﻴﺮﺍﻥ ﺩﺭﻧﺪﻩ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺯ ﺭﻭﻯ ﺧﻀﻮﻉ ﺳﺮ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺟﻠﻮ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻰ ﻧﻬﺎﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺩﺳﺖ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻣﻰ ﻣﺎﻟﻴﺪ، ﺑﻌﺪ ﺍﻣﺮ ﻛﺮﺩ ﻛﻨﺎﺭ ﺭﻭﻧﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺩﺭﻧﺪﮔﺎﻥ ﻛﻨﺎﺭ ﺭﻓﺘﻨﺪ!


 ﻭﺯﻳﺮ ﻣﺘﻮﻛﻞ ﮔﻔﺖ: ﺯﻭﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺎﺩﻯ ﺭﺍ ﺑﻄﻠﺐ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻳﻦ ﻛﺮﺍﻣﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺑﺒﻴﻨﻨﺪ ﺑﺮ ﺍﻭ ﻣﻰ ﮔﺮﻭﻧﺪ.


 ﭘﺲ ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﻧﻬﺎﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﻪ ﺑﺎﻟﺎ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻫﺮ ﻛﺲ ﺍﻭﻟﺎﺩ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻋﻠﻴﻬﺎﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺳﺖ ﺑﻴﺎﻳﺪ ﻣﻴﺎﻥ ﺩﺭﻧﺪﮔﺎﻥ ﺑﻨﺸﻴﻨﺪ.!


 ﺁﻥ ﺯﻥ ﮔﻔﺖ: ﺍﻣﺎﻡ ! ﺍﺩﻋﺎﻳﻢ ﺑﺎﻃﻞ ﺍﺳﺖ، ﻣﻦ ﺩﺧﺘﺮ ﻓﻠﺎﻥ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﻴﺮ ﻫﺴﺘﻢ، ﺑﻰ ﭼﻴﺰﻯ ﻣﺴﺒﺐ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﺧﺪﻋﻪ ﻛﻨﻢ. 


ﻣﺘﻮﻛﻞ ﮔﻔﺖ: ﺍﻭ ﺭﺍ ﻧﺰﺩ ﺷﻴﺮﺍﻥ ﺑﻴﻔﻜﻨﻴﺪ .


 ﻣﺎﺩﺭ ﻣﺘﻮﻛﻞ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﺯﻳﻨﺐ ﻛﺬﺍﺑﻪ ﺭﺍ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﻣﺘﻮﻛﻞ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﻴﺪ .


کتاب یکصد موضوع پانصد داستان ، بخش دروغ


 http://10000dastan.blog.ir 

 کانال " داستانهای زیبا ، کوتاه و آموزنده " :

 https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvBN4-DcNFfFA



نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی