10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

این پایگاه ، منبع بیش از 10/000 داستان کوتاه ، زیبا و آموزنده ( و البته منبع دار ) است . روزانه چند داستان از آن در این پایگاه قرار می گیرد داستانها از بیش از 30 کتاب ،در اختیار شما قرار می گیرد .داستانها به گونه ای انتخاب شده که برای انتشار در شبکه های اجتماعی منجمله تلگرام قابل استفاده باشد . ( مناسب سازی شده است ) .

داستان ها را می توانید با عضویت در کانال تلگرامی ما نیز دریافت نمایید . آدرس کانال تلگرامی " داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده :
https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvxlVOPjwWbyg

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

داستان درباره صبر

داستان پندآموز

اعراب نسبت به برادران خود چگونه اند

سخن قابل تامل ناپلءون درباره قرآن

داستان عبرت آموز درباره بدهکاری

داستان آموزنده درباره مهلت دادن به بدهکار

داستان آموزنده درباره ادای دین برادر مسلمان

داستان آموزنده درباره قضاوت غلط

داستان درباره سید بحر العلوم

داستان درباره فقر و بازنشستگی

داستان آموزنده درباره فحاشی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزاگویی

داستان پندآموز درباره بدزبانی

داستان عبرت آموز درباره فحاشی

داستان درباره بددهنی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزا و فحاشی

داستان عبرت آموز درباره غیبت و سخن چینی

داستان آموزنده درباره غیبت

داستان عبرت آموز درباره غیبت

قهرمان کیست

داستان درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره غرور و تکبر

داستان پندآموز درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره لقمه حرام

ارزش یک ساعت تفکر عبرت آموز از هفتاد سال عبادت بیشتر است

داستان آموزنده درباره غذا و زهد

داستان آموزنده و عبرت آموز درباره عمل

داستان درباره عمل کردن

داستان آموزنده و زیبا درباره کار و عمل

داستان زیبا درباره عمل

بایگانی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۵ بهمن ۹۴، ۱۸:۰۹ - مهدی ابوفاطمه
    لایک
  • ۰
  • ۰

قیس بن سعد

ﻗﻴﺲ ﺑﻦ ﺳﻌﺪ


 ﺍﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺳﻌﺪ ﺑﻦ ﻋﺒﺎﺩﻩ ﺭﺋﻴﺲ ﻗﺒﻴﻠﻪ ﺧﺰﺭﺝ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺍﺯ ﺑﻴﻌﺖ ﺑﺎ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ ﺩﺳﺖ ﻧﻜﺸﻴﺪ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺍﻣﺎﻡ، ﺍﺯ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻦ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻛﺮﺩ.


 ﻗﻴﺲ ﻭ ﭘﺪﺭﺵ ﺳﻌﺪ ﻭ ﺟﺪﺵ ﻋﺒﺎﺩﻩ ﻫﻤﻪ ﺩﺍﺭﺍﻯ ﻣﻴﻬﻤﺎﻧﺨﺎﻧﻪ ﻋﻤﻮﻣﻰ ﺑﻮﺩﻧﺪ. 


ﺍﻭ ﺩﺭ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﺟﻨﮕﻬﺎﻯ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺩﺭ ﻟﺸﮕﺮﻯ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﻭ ﻋﻤﺮ ﻧﻴﺰ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ، ﻗﻴﺲ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﺶ ﻗﺮﺽ ﻣﻰ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻧﺶ ﺧﺮﺝ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ.


 ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﻭ ﻋﻤﺮ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺍﻧﺪﻳﺸﻴﺪﻧﺪ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﮔﺮ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺧﻮﺩ ﮔﺬﺍﺭﻳﻢ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﭘﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺗﻠﻒ ﻣﻰ ﻛﻨﺪ، ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﺍﻋﻠﺎﻥ ﻛﺮﺩﻧﺪ، ﻫﻴﭻ ﻛﺲ ﺑﻪ ﻗﻴﺲ ﻗﺮﺽ ﻧﺪﻫﺪ!


 ﻭﻗﺘﻰ ﭘﺪﺭﺵ ﺳﻌﺪ ﺍﻳﻦ ﻣﻄﻠﺐ ﺭﺍ ﺷﻨﻴﺪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﻧﻤﺎﺯ ﺟﻤﺎﻋﺖ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﺮﺧﺎﺳﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭ ﭘﻴﺸﮕﺎﻩ ﭘﻴﻐﻤﺒﺮ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻜﺎﻳﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﻭ ﻋﻤﺮ ﭘﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﺑﺨﻴﻞ ﺑﺎﺭ ﺑﻴﺎﻭﺭﻧﺪ.


 ﺩﺭ ﻳﻜﻰ ﺍﺯ ﻟﺸﮕﺮ ﻛﺸﻴﻬﺎ ﻗﻴﺲ ﺭﺋﻴﺲ ﻟﺸﮕﺮ ﺑﻮﺩ. ﺩﺭ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﻧﻪ ﺷﺘﺮ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﻤﺮﺍﻫﺎﻧﺶ ﻛﻪ ﻋﺪﻩ ﻛﻤﻰ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺫﺑﺢ ﻛﺮﺩ؛ ﭼﻮﻥ ﺭﻓﺘﺎﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﮔﻔﺘﻨﺪ، ﺣﻀﺮﺗﺶ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﺑﺨﺸﻨﺪﮔﻰ ﺳﻴﺮﻩ ﺍﻳﻦ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺍﺳﺖ!


 ﻭﻗﺘﻰ ﻗﻴﺲ ﻣﺮﻳﺾ ﺷﺪ، ﻣﺮﺩﻡ ﻛﻤﺘﺮ ﺑﻪ ﻋﻴﺎﺩﺗﺶ ﻣﻰ ﺁﻣﺪﻧﺪ، ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪ ﺩﺭ ﺷﮕﻔﺖ ﺷﺪ ﻭ ﻋﻠﺖ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﻴﺪ؟


 ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﭼﻮﻥ ﺍﻣﻮﺍﻟﺘﺎﻥ ﭘﻴﺶ ﻣﺮﺩﻡ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻤﻪ ﻣﺪﻳﻮﻥ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺭﻭ ﺧﺠﺎﻟﺖ ﻣﻰ ﻛﺸﻨﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺁﻳﻨﺪ!


 ﻗﻴﺲ ﮔﻔﺖ: ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺑﺎﺩ ﺛﺮﻭﺗﻰ ﻛﻪ ﻣﻮﺟﺐ ﮔﺮﺩﺩ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻥ ﺩﻳﻨﻰ ﺍﺯ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﺟﺪﺍ ﺷﻮﻧﺪ .


ﭘﺲ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺍﻭ ﺩﺭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺍﻋﻠﺎﻡ ﻛﺮﺩﻧﺪ: ﻫﺮ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻗﻴﺲ ﺍﻣﻮﺍﻟﻰ ﭘﻴﺶ ﺍﻭ ﻣﻰ ﺑﺎﺷﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺍﻭﺳﺖ ﻭ ﻗﻴﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﻴﺪﻩ ﺍﺳﺖ ؛


 ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻋﻠﺎﻥ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺟﻤﻌﻴﺖ ﻫﺠﻮﻡ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﻓﺸﺎﺭ ﻭ ﺍﺯﺩﺣﺎﻡ ﭘﻠﻪ ﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﺗﺎﻕ ﻗﻴﺲ ﺑﻮﺩ ﺧﺮﺍﺏ ﺷﺪ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺭﻳﺨﺖ .


کتاب یکصد موضوع پانصد داستان ، بخش سخاوت


 http://10000dastan.blog.ir 

 کانال " داستانهای زیبا ، کوتاه و آموزنده " :

 https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvBN4-DcNFfFA

  • ۹۴/۱۱/۰۵

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی