10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

این پایگاه ، منبع بیش از 10/000 داستان کوتاه ، زیبا و آموزنده ( و البته منبع دار ) است . روزانه چند داستان از آن در این پایگاه قرار می گیرد داستانها از بیش از 30 کتاب ،در اختیار شما قرار می گیرد .داستانها به گونه ای انتخاب شده که برای انتشار در شبکه های اجتماعی منجمله تلگرام قابل استفاده باشد . ( مناسب سازی شده است ) .

داستان ها را می توانید با عضویت در کانال تلگرامی ما نیز دریافت نمایید . آدرس کانال تلگرامی " داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده :
https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvxlVOPjwWbyg

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

داستان درباره صبر

داستان پندآموز

اعراب نسبت به برادران خود چگونه اند

سخن قابل تامل ناپلءون درباره قرآن

داستان عبرت آموز درباره بدهکاری

داستان آموزنده درباره مهلت دادن به بدهکار

داستان آموزنده درباره ادای دین برادر مسلمان

داستان آموزنده درباره قضاوت غلط

داستان درباره سید بحر العلوم

داستان درباره فقر و بازنشستگی

داستان آموزنده درباره فحاشی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزاگویی

داستان پندآموز درباره بدزبانی

داستان عبرت آموز درباره فحاشی

داستان درباره بددهنی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزا و فحاشی

داستان عبرت آموز درباره غیبت و سخن چینی

داستان آموزنده درباره غیبت

داستان عبرت آموز درباره غیبت

قهرمان کیست

داستان درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره غرور و تکبر

داستان پندآموز درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره لقمه حرام

ارزش یک ساعت تفکر عبرت آموز از هفتاد سال عبادت بیشتر است

داستان آموزنده درباره غذا و زهد

داستان آموزنده و عبرت آموز درباره عمل

داستان درباره عمل کردن

داستان آموزنده و زیبا درباره کار و عمل

داستان زیبا درباره عمل

بایگانی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۵ بهمن ۹۴، ۱۸:۰۹ - مهدی ابوفاطمه
    لایک
  • ۰
  • ۰

پیمان حلف الفضول (پیمان دفاع از ستمدیدگان) در بین اعراب پیش از اسلام


ﺑﻴﺴﺖ ﺳﺎﻝ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺑﻌﺜﺖ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ، ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻴﺴﺖ ﺳﺎﻝ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﺍﺗﻔﺎﻗﻰ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺍﻓﺘﺎﺩ: 


ﺭﻭﺯﻯ ﻣﺮﺩﻯ ﺍﺯ ﻗﺒﻴﻠﻪ (ﺑﻨﻰ ﺯﺑﻴﺪ) ﻛﺎﻟﺎﻳﻰ ﺑﻪ ﻋﺎﺹ ﺑﻦ ﻭﺍﺋﻞ ﻓﺮﻭﺧﺖ.


 ﻋﺎﺹ ﻛﺎﻟﺎ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﻳﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﻰ ﺑﻬﺎﻯ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﻤﻰ ﺩﺍﺩ.


 ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻧﺎﭼﺎﺭ ﺑﺎﻟﺎﻯ ﻛﻮﻩ ﺍﺑﻮﻗﺒﻴﺲ ﺭﻓﺖ ﻭ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ: 


ﺍﻯ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﻪ ﺩﺍﺩ ﺳﺘﻤﺪﻳﺪﻩ ﺍﻯ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﻃﺎﻳﻔﻪ ﻭ ﻛﺴﺎﻥ ﺧﻮﻳﺶ ﺑﺮﺳﻴﺪ، ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻛﺴﻰ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﻯ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﻓﺮﻳﺒﻜﺎﺭ ﺭﺍ ﺍﺣﺘﺮﺍﻣﻰ ﻧﻴﺴﺖ.


 ﻣﺮﺩﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻛﻌﺒﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﻦ ﺗﺤﺮﻳﻚ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﺟﻤﻌﻰ ﺍﺯ ﻗﺒﺎﻳﻞ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺟﺪﻋﺎﻥ ﺟﻤﻊ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺑﺴﺘﻨﺪ ﺑﺮﺍﻯ ﻳﺎﺭﻯ ﺳﺘﻤﺪﻳﺪﻩ ﻫﻤﺪﺳﺖ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﺪﻫﻨﺪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻜﻪ ﺑﺮ ﻛﺴﻰ ﺳﺘﻢ ﺷﻮﺩ.


 ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻫﻢ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﭘﻴﻤﺎﻥ ﺷﺮﻛﺖ ﺩﺍﺷﺖ ؛ 


ﺑﻌﺪ ﺣﺮﻛﺖ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﭘﻮﻝ ﺁﻥ ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﻴﺪﻧﺪ.


 ﺑﻌﺪﻫﺎ ﻛﻪ ﺭﺳﻮﻝ ﺧﺪﺍ ﺻﻠﻰ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﺑﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﻯ ﻣﺒﻌﻮﺙ ﺷﺪ ﻣﻰ ﻓﺮﻣﻮﺩ:


 ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺟﺪﻋﺎﻥ ﺩﺭ ﭘﻴﻤﺎﻧﻰ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﻫﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺁﻥ ﺩﻋﻮﺕ ﻣﻰ ﺷﺪﻡ، ﻣﻰ ﭘﺬﻳﺮﻓﺘﻢ، ﻭ ﺑﻪ ﺍﺳﻠﺎﻡ ﺟﺰ ﺍﺳﺘﺤﻜﺎﻡ ﭼﻴﺰﻯ ﺑﺮ ﺁﻥ ﻧﻴﻔﺰﻭﺩﻩ ﺍﺳﺖ .


کتاب یکصد موضوع پانصد داستان ، بخش عهد و پیمان


 http://10000dastan.blog.ir 

 کانال " داستانهای زیبا ، کوتاه و آموزنده " :

 https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvBN4-DcNFfFA

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی