10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

10/000 داستان

منبع داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده

این پایگاه ، منبع بیش از 10/000 داستان کوتاه ، زیبا و آموزنده ( و البته منبع دار ) است . روزانه چند داستان از آن در این پایگاه قرار می گیرد داستانها از بیش از 30 کتاب ،در اختیار شما قرار می گیرد .داستانها به گونه ای انتخاب شده که برای انتشار در شبکه های اجتماعی منجمله تلگرام قابل استفاده باشد . ( مناسب سازی شده است ) .

داستان ها را می توانید با عضویت در کانال تلگرامی ما نیز دریافت نمایید . آدرس کانال تلگرامی " داستانهای کوتاه ، زیبا و آموزنده :
https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvxlVOPjwWbyg

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

داستان درباره صبر

داستان پندآموز

اعراب نسبت به برادران خود چگونه اند

سخن قابل تامل ناپلءون درباره قرآن

داستان عبرت آموز درباره بدهکاری

داستان آموزنده درباره مهلت دادن به بدهکار

داستان آموزنده درباره ادای دین برادر مسلمان

داستان آموزنده درباره قضاوت غلط

داستان درباره سید بحر العلوم

داستان درباره فقر و بازنشستگی

داستان آموزنده درباره فحاشی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزاگویی

داستان پندآموز درباره بدزبانی

داستان عبرت آموز درباره فحاشی

داستان درباره بددهنی

داستان آموزنده درباره فحش و ناسزا و فحاشی

داستان عبرت آموز درباره غیبت و سخن چینی

داستان آموزنده درباره غیبت

داستان عبرت آموز درباره غیبت

قهرمان کیست

داستان درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره غرور و تکبر

داستان پندآموز درباره غرور

داستان عبرت آموز درباره لقمه حرام

ارزش یک ساعت تفکر عبرت آموز از هفتاد سال عبادت بیشتر است

داستان آموزنده درباره غذا و زهد

داستان آموزنده و عبرت آموز درباره عمل

داستان درباره عمل کردن

داستان آموزنده و زیبا درباره کار و عمل

داستان زیبا درباره عمل

بایگانی
محبوب ترین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۵ بهمن ۹۴، ۱۸:۰۹ - مهدی ابوفاطمه
    لایک

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عاقبت آزار امامان» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

ﻣﺘﻮﻛﻞ


 ﺍﺯ ﺑﺪﺗﺮﻳﻦ ﺧﻠﻔﺎﺀ ﺑﻨﻰ ﻋﺒﺎﺱ ﻣﺘﻮﻛﻞ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﺬﺍﺀ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺎﺩﻯ (ع) ﻭ ﺳﺎﺩﺍﺕ ﻭ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﻭ ﻗﺒﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﻭ ﺯﻭﺍﺭ ﻗﺒﺮﺵ ﻛﻤﺎﻝ ﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺭﻭﺍ ﺩﺍﺷﺖ.


 ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﺍﺭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻣﺘﻮﻛﻞ ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺎﺩﻯ (ع) ﺭﺍ ﺍﺫﻳﺖ ﻭ ﺍﻫﺎﻧﺖ ﻛﺮﺩ ﺗﺎ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﺪﻧﺪ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻯ ﺑﻪ ﻣﺘﻮﻛﻞ ﺑﻨﻮﻳﺴﻨﺪ.


 ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﻰ ﻣﺘﻮﻛﻞ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﺑﻪ ﺳﺎﻣﺮﺍﺀ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺳﭙﺲ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﻪ ﺁﺯﺍﺭ ﺣﻀﺮﺕ ﺷﺪ . ﺷﺒﻰ ﻣﺘﻮﻛﻞ ﺳﻌﻴﺪ ﺩﺭﺑﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻃﻠﺒﻴﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: 


ﻧﺼﻒ ﺷﺐ ﻧﺮﺩﺑﺎﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺷﻮﻳﺪ ﻭ ﺗﻔﺘﻴﺶ ﻛﻨﻴﺪ ﺍﮔﺮ ﺍﺳﻠﺤﻪ ﻭ ﺍﻣﻮﺍﻟﻰ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﮕﻴﺮﺩ.


 ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺳﻌﺎﻳﺖ، ﻣﺘﻮﻛﻞ ﺟﻤﺎﻋﺘﻰ ﺍﺯ ﺗﺮﻛﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﻫﺠﻮﻡ ﺑﻴﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﻳﺎﻓﺘﻨﺪ ﺑﮕﻴﺮﻧﺪ ﻭ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺠﻠﺴﺶ ﺑﻴﺎﻭﺭﻧﺪ. 


ﻭﻗﺘﻰ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺠﻠﺲ ﻣﺘﻮﻛﻞ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﺮﺍﺏ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺣﻀﺮﺕ ﺷﺮﺍﺏ ﺗﻌﺎﺭﻑ ﻛﺮﺩ (که امام نپذیرفت) ﻭ ﺑﻌﺪ به امام ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﺍﻳﻢ ﺷﻌﺮ ﺑﺨﻮﺍﻥ و ...


ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﻳﮕﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﺭﺍ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻪ ﻣﺠﻠﺲ ﺧﻮﺩ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﭼﻬﺎﺭ ﻧﻔﺮ ﻏﻠﺎﻡ ﺧﺰﺭ ﺟﻠﻔﻰ ﺑﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺯﺩﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺎ ﻗﺪﺭﺕ ﺍﻣﺎﻣﺖ ﻭ ﻣﻌﺠﺰﻩ ﺍﻳﻦ ﺑﻠﻴﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺩﻓﻊ ﻛﺮﺩﻧﺪ.


 ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 237 ﻣﺘﻮﻛﻞ ﺍﻣﺮ ﻛﺮﺩ ﻗﺒﺮ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ (ع) ﺭﺍ ﺧﺮﺍﺏ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﻯ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺑﻴﻦ ﺑﺒﺮﻧﺪ ﻭ ﺯﺭﺍﻋﺖ ﻛﻨﻨﺪ ﻭ ﻣﻨﻊ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:


 ﻫﺮ ﻛﺴﻰ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ( ﺍﻣﺎﻡ ) ﺣﺴﻴﻦ (ع) ﺑﻴﺎﻳﺪ ﺩﺳﺖ ﻭ ﻳﺎ ﭘﺎﻯ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺒﺮﻧﺪ!!


 ﻣﺘﻮﻛﻞ ﻋﻤﺮ ﺑﻦ ﻓﺮﺝ  ﺭﺍ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﺍﺭ ﻣﻜﻪ ﻭ ﻣﺪﻳﻨﻪ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﻣﺘﻮﻛﻞ، ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﺎﺩﺍﺕ ﻣﻨﻊ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ ﺑﻪ ﺣﺪﻯ ﻛﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﺟﺎﻥ، ﻛﻤﻚ ﺑﻪ ﺳﺎﺩﺍﺕ ﻧﻤﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ؛ 


ﻭ ﭼﻨﺎﻥ ﻛﺎﺭ ﺍﻭﻟﺎﺩ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆ ﻣﻨﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺳﺨﺖ ﺷﺪﻩ ﻛﻪ ﺯﻧﻬﺎﻯ ﻋﻠﻮﻳﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﻯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﻛﻬﻨﻪ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻳﻚ ﻟﺒﺎﺱ ﺳﺎﻟﻢ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ...


 ﺁﻥ ﻗﺪﺭ ﺍﻳﻦ ﺳﺨﺘﻰ ﻭ ﺍﺫﻳﺖ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﺗﺎ ﻣﻨﺘﺼﺮ ﺑﻪ ﺩﻭﺳﺘﻰ ﺍﻣﻴﺮﺍﻟﻤﺆﻣﻨﻴﻦ (ع) ، ﭘﺪﺭ ﺧﻮﺩ ﻣﺘﻮﻛﻞ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺑﻪ ﻗﺘﻞ ﺭﺳﺎﻧﺪ .


کتاب یکصد موضوع پانصد داستان ، بخش ایذاء


 کانال " داستانهای زیبا ، کوتاه و آموزنده " :

 https://telegram.me/joinchat/BSAfBzvMavvBN4-DcNFfFA